سیاسی
ابتذال «مرگ» در جمهوریت

نویسنده :مروه نوری
افشای چهره احمدشاه احمد زی و شیخ الحدیث سیاف
راز قتل وحید مژده و حقیقت منازل القاعده در وزیر اکبرخان
وحید مژده تحلیل گر سیاسی و شاعر معاصر افغانستان یکی از چهره های فرهنگی معتدل در احزاب چون جزب اسلامی جمعیت اسلامی و طالبان بود که می خواست در روند صلح افغانستان نقش مثبتی بازی کند تا صلح به نتیجه برسد و نظامی که در آن صدها میلیارد خرج شده از هم نپاشد و هر دو جناح در کنارهم با وجود اختلاف تعامل نماید .
او این توانایی و شناخت را داشت که عنوان مصلح دربین احزاب سیاسی و گروه های درگیر آشتی بیاورد چون در بین حزب اسلامی جمعیت اسلامی طالبان و دولت اعتبار بیش از اندازه داشت .
او در زمان حکومت امارات بار اول در وزارت خارجه مسند خوبی داشت و در حزب اسلامی دوره جهاد نه تنها معاون روزنامه شهادت حکمتیار بود و تحلیل ها و سرمقاله های حکمتیار را با مشوره او می نوشت بلکه امیر حزب در مسائل ایران و اکثر موضوعات از او مشورت می گرفت .
یادم است در مهاجرت اول بعد بیرون شدن روس ها در پاکستان نه تنها کمک کرد چند طنز و داستان کوتاه من در شهادت چاپ شود بلکه با نوشتن نامه یی کمک خوبی از دفتر امور مالی حزب برایم گرفت و برای مدتی با آن پول توانستم خانواده را اداره کنم .
در آخرین لحظه یی که امنیت حزب اسلامی می خواست مرا از بین ببرد او دستم را گرفت و گفت فرار کن برو اسلام آباد و به سازمان ملل پناهنده شو تا دست حزب برت نرسد .
به هر صورت او تا اندازه یی در جمعیت و طالبان نفوذ داشت که ربانی به فرزندش صلاح الدین وصیت کرده بود که بدون اجازه مژده در کارهای مهم جمعیت دست نزند .
دولت نیز از رابطه خوب او با طالبان می ترسید و زمانی هم دولت او را بخاطر رابطه طالبان می خواست دستگیر کند و بدون در نظر داشت قوانین رسانه یی و بین المللی صحبت های او را شنود و پخش کرد تا شصت او را لکه دار کند .
مژده در زمان کرزی سخنگوی ستره محکمه بود ولی استعفاء داد سند اولین دزدی اشرف غنی را به من داد که چاپ کنم و من در سال ۸۴ این سند را که اشرف غنی از وزارت معادن میلیون ها افغانی خواسته بود در دوهفته نامه خود آيينه روز تحت عنوان جناب اشرف غنی این سند توضیح می طلبد چاپ کردم و به پوهنتون رفتم تا از رئیس پوهنتون اشرف غنی بپرسم و خواهان توضیح گردم لیکن پاسخی دریافت نکردم.
به هر صورت این مطالب را نوشتم تا بدانید که همه گروه های درگیر مژده را دوست داشتند و او می توانست صلح را به بار بنشاند.
به هر صورت نمی دانم مژده از شیخ الحدیث چرا خوشش نمی آمد و از احمدشاه احمدزی هم که یکی دو روز است وفات نموده خوشش نمی آمد.
این دو خائن ملی و دزدان نامدار و اسلام فروشان قرن بیست رازهایی داشتند که مردم نمی فهمید .
یکی از رازهای سیاف ارتباط او با گروه القاعده است که وحید مژده خوب از آن آگاهی داشت و حتی قتل مسعود هم از همین ارتباطات ریشه گرفته بود و سران القاعده در زمان تسلط طالبان در کابل با سیاف مشورت کردند که ما در کشورهای خود رفته نمی توانیم و باید در جایی زنده گي دائمی با خانواده های خود داشته باشیم .
پیشنهاد سیاف برای آنها وزیر اکبرخان و شیپور بود که مورد قبول آنها قرار گرفت و سیاف بخاطر اینکه شیخ و مفتی بود و نمی خواست جیفه دنیا را خودش لمس کند آنها را با احمدشاه احمدزی دوست خوب و همسنگر خود معرفی کرد تا برای آنها خانه های مفشن تهیه کند .
سران القاعده پول های زیادی به حساب احمدشاه احمدزی ریختند و احمدشاه خانه های قیمتی را به قیمت ناچیز خرید تا القاعده را در آنجا جابجا کند ….
ادامه دارد