طنزی

اي موش خرابکار

اي موش خرابکار

 

جاسوس وطن که امروزنه ديروز بلکه همه روز ، همه هفته ، همه ماه وهمه سال شده آلت دست همسايه ريش دارکه با خواسته وميل آن حيله گرو بي هنرو بي ثمرو بدسيرو خيره سر وخانه براندازو دغلباز و خونخوار، برد کارخود از پيش ، برين ملت مظلوم زند نيش، کند ظلم بهرآدم درويش ولي اين يقين است که براورسد انواع فرمان ازپس پرده فراوان ، بي کم و بي کاست.

آن موش خرابکارکند، آن گفته و دستوراطاعت که جزبردن فرمان بزرگان نبود چاره مراورا که ولي امراو گفته چنين کن، نکند پس چه کند ؟!

راه همين است که هرنامه وهرحکم بدوخوب که ازجانب ارباب شود صادرو ابلاغ قابل اجراست ؟!

خصوصا آن طرح که درآن بود جنگ زبان ويااين حزب بجنگد با فلان حزب.

اين موش خرابکارنگويد اين فرمان بود پرعيب وخلا، گرچه به ظاهرزند ازروي ريا سنگ به سينه که منم من ، همه جا حامي افراد با دين، دافع هرفتنه وکين، دامن من پرازمهرووفا، صلح و صفا، نيست درانديشه من، دررگ وريشه من جنگ خلايق، زانکه من نماينده بي غل وغش آسمانم؟!

به يقين حامي هرپيروجوانم به قضاوت نه چنانم که دهم حق وحقوق پشتووفارسي يا مثلا حق فلان قوم به فلان قومو نگذارم رمه آن خلق به باميان وفرستم همه را به پروان واگرجا نباشد بفرستم به جماران وچنين کنم کارخويش چه آسان ؟!

زبان من حقگوي شود لال، اگرحرف خطايي به زيان ازبک و اوغان زنم يا قدمي به زيان پس و پيش برم يا که کنم کاربدي.

نه ابدا،چون ندهم هيچ به دستورکسي گوش، دراين مسئله ولي امر اگرباشد و يا آنمرد بروجرد وگرحرض خورد يا که زند جوش، کنم بنده فراموش که درمحضرمن مسلک من ، ايده و برنامه من، نيست تفرقه و جنگ واين حلقه را هيچ نکنم تنگ ؟!

ولي مرد پارسا زجمع عزيزان برخاست وچنين گفت: که اي موش خرابکاربرگرد به تهران بگوکين خلق خداخوب شناسندخوب شناسند حرف حساب خوب …

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بستن
رفتن به نوار ابزار