شعر

دهاتی

لز پشت کوه امده یی
بر لبت غنچه صد گل دشت
چشمت امواج نگاه
قامتت سرو بلند
دلت صاف تر از جام شراب
بی ریا با صفا

دهاتی
از پشت کوه امده یی
از پشت کوه های غرور
تنت سبز شاخه ات پربار
نگاهت دریاچه هلمند
بوی سنجد
بوی مشک اورده یی با خود

دهاتی
از پشت کوه امده یی
بیا تقسیم کنیم
انچه تو داری در کوه
آنچه دارم به شهر
چند جاده پر انفجار
چند خانه یی پر دیوار

دهاتی
خسته ام از دیوار بلند
خانه یی پر زرق و برق
جا می دهی مرا
دمی پشت ان کوه های بلند
کنار دریاچه پامیر
زیر آن تک تنومند پیر و فرتوت
تاگوش دهم به هر شاخه سرود

چشم دوزم به عقابی
که پروازش به بلنداست
بلندای سپین غر و پامیر
یا لابلای گلهای باغ
تا دمی ارام گیرم خستگی را

دهاتی
کاش به من می گفتند
از پشت کوه امده یی
از پشت کوه های بلند
کوه پامیر خاواک و بدخشان
کوه بابا شمشاد و هندوکش

سیدداود یعقوبی

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بستن
رفتن به نوار ابزار